ایران در انتظار استعفای کردان

 زمانی که آیت الله صادق خلخالی ، در نخستین روزهای پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ، امیر عباس هویدا را محاکمه و اعدام می کرد ؛ نمی پنداشت که نامش ، در سایه اعمالش ، چنان در کشور فراگیر شود که در دهه 1360 خورشیدی ، خرد و کلان او را بشناسند . اما ، سرنوشت راهی به دیگر سو برد و در دهه 1370 خورشیدی ، او در بیرون از قدرت و در خانه نشست .

 در میانه دهه 1380 خورشیدی ، نام دیگری از پرده بیرون افتاد . فردی که با تصمیم به افزایش تعداد اعضای شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی ، از معاونت وزارت اطلاعات به شورای مرکزی جناح اصولگرایان آمده بود . آشکارا ، او با سنتهای محافظه کاران جناح اصولگرا در تعارض می نمود . هرچند که اعتراض ما ، به حضور برخی از نیروهای مسلح و اطلاعاتی در شورای هماهنگی جناح اصولگرا ، راه به جائی نبرد و سرانجام ، کسانی با سابقه حضور در نیروهای مسلح یا وزارت اطلاعات ، توانستند که در عالی ترین سطح فعالیت سیاسی اصولگرائی نفوذ کنند و نتیجه انتخابات را از احزاب و گروههای اصولگرا بربایند ... . آری ، بدینصورت بود که مصطفی پورمحمد ، آشکارا ، وارد عرصه سیاسی شد .

 اما ، با پیروزی محمود احمدی نژاد ، در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری کشور ، مصطفی پورمحمدی برای تصدی مسئولیت وزارت اطلاعات در نظر گرفته شد که در نهایت ، منجر به معرفی او به مجلس شورای اسلامی برای تصدی مسئولیت وزارت کشور شد . با چنین تصمیمی بود که فغان از نزدیکترین حلقه یاران محمود احمدی نژاد ، در مجلس هفتم برآمد . ولی ، قاطعیت بیش از حد محمود احمدی نژاد باعث شد که حلقه نزدیکترین حامیانش در انتخابات خرداد 1374 خورشیدی که نقش جدی در تخریب نامزد رقیب او ایفاء کردند ، پیش از دیگران ، بر او بشورند . کسانی چون دکتر عماد افروغ ، دکتر احمد توکلی ، دکتر خوش چهره جمالی و ... .

 سرانجام ، روز موعد فرا رسید و دکتر عماد افروغ ، نماینده مردم تهران بزرگ در مجلس هفتم ، فریاد برآورد که صدای چکمه های رضاخان پهلوی را می شنود !

 در چنین شرایطی بود که فرار از رضاخانی که دکتر عماد افروغ از آن یاد می کرد به رضاخان اسلامی (سرداری که به شهرداری تهران بزرگ رسیده بود . ) صورت گرفت و نزدیکترین حلقه یاران محمود احمدی نژاد در مجلس هفتم ، به دامن رقیب او پناه بردند . 

 سرانجام ، محمود احمدی نژاد بود که خسته از طرح نام مصطفی پورمحمد بود ؛ ماه ها بعد ، بنا کرد که او را در بیرون از قدرت و در خانه بنشاند . هرچند که نتوانست و به مقصود نرسید . در این شرایط بود که خوشنام ترین چهره جریان منتسب به دولت سوم تیر ، سردار هاشمی ، به صحنه آمد و سرپرست وزارت کشور شد . اما ، دیری نپائید که 2 اتفاق ، از جنس دیگر ، رخ داد .

 نخست ، مصطفی پورمحمدی به ریاست سازمان بازرسی کل کشور منصوب شد و جامعه روحانیت مبارز تهران هم ، از او دعوت به عضویت کرد و دیگر اینکه محمود احمدی نژاد ، فرد دیگری را برای تصدی مسئولیت وزارت کشور به مجلس شورای اسلامی معرفی کرد . او کسی نبود جز ، عوضعلی کردان ، معاون پیشین علی لاریجانی در صدا و سیما .

 بدین ترتیب ، سناریوی فغان ، همچون مجلس هفتم ، در مجلس هشتم تکرار شد . اگر چه بار نخست ، دکتر عماد افروغ بود که فریاد برآورده بود که صدای پای رضاخان می شنود ؛ اما ، اینبار معلم اخلاق دولت نهم پوزخندی می زد و از بازگشت رجال سیاسی دوران محمدرضا پهلوی خبر می داد . زمانی که علی مطهری لب به سخن گشود و از توبه عوضعلی کردان از مفاسد اخلاقی خبر داد ، اصولگرائی به همان نا کجائی حواله داده می شد که به اصطلاح اصلاحات ، در آنجا نهفته بود . 

 مطلعین به یاد عطاء الله مهاجرانی می افتادند که با لجاجت های خود ، جنبش ضد دوم خردادی را سقایت کرد که مهمترین دستآوردهای آن حضور امثال احمدی نژاد ، چمران ، حدادعادل و ... در ساختار قدرت شد . 

 مساله فساد اخلاقی به کنار ، مشکل جعلی بودن مدرک تحصیلی عوضعلی کردان برای تصدی وزارت کشور داستانی دیگر بود . چه اینکه فرمانداران در کشور اسلامی باید که مدرک تحصیلی کارشناسی ( لیسانس ) داشته باشند و اما ، او فاقد چنین مدرکی بود . 

 بحران اصلی پافشاری بیش از 20 نماینده مجلس شورای اسلامی بر استیضاح او بود که در هر صورت فضاحتی برای اصولگرائی است . چه او ، به هر صورت ، عزل گردد که تکرار عزل عطء الله مهاجرانی است و چه او بتواند که رای اعتماد گیرد که این دیگر ، فاجعه ای تاریخی است ، در همان حد که معلم اخلاق دولت نهم خبر داده بود . 

 اکنون ، بحران کردان که جدی ترین بحران مشروعیت سیاسی ، در دهه 1380 خورشیدی است می رود که با رای ( مخالف ) سازماندهی شده دوطیف اصولگرایان ( وکیل الدوله ها و برخی نمایندگان جبهه پیروان خط امام و رهبری ) ، آخرین میخها را به تابوت مجلس فرمایشی هشتم بکوبد ، می رود تا پایانی بر اصولگرائی باشد . 

 چه اینکه تداوم رقابت دو جناح اصولگرا و به اصطلاح اصلاح طلب ، در نان شرایطی ، برای کسب قدرت سیاسی در جمهوری اسلامی ، پیامی آشکار از فساد و کفر است . بر فعالین سیاسی واجب است که به صحنه درآیند و با بیزاری از این دو جناح ، جناح بندی دیگری را در عرصه سیاسی کشور صورت بندی کنند . مگر آنکه مجلس هشتم ، بر خلاف رویه گذشته خویش ، چهره ای دیگر از خود بنماید که البته ، در آن صورت نمی توان به بقای چنین اصولگرائی در درون قدرت امید بست . 

 بهرحال ، بحران کردان که می رود به یک بحران تمام عیار سیاسی تبدیل شود ، هزینه فراوانی بر دست گذاشته است که تنها راه حل آن استعفاء یا فقدان کردان است . چه اینکه ابئلحسن بنی صدر ، در شرایطی مشابه ، از حضور در صحن علنی مجلس شورا صرفنظر کرد و کشور را ترک کرد . اگر آقای عوضعلی کردان ، بهر دلیل ، نمی تواند که استعفاء دهد . راه خانه خدا بسوی او باز است . در شرایطی مشابه اگر من جای ایشان بودم و استعفاء را پذیرا نبودم ، پیش از موعد استیضاح ، قصد سفر می کردم ... .

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد