صد چهره نام وبلاگی است که در کمتر از یکسال توانست که از مطرح ترین وبلاگهای فارسی در حوزه های جوانان و سیاست گردد . این وبلاگ توسط عده ای از جوانان عضو یک حزب اصلاح طلب و با همکاری برخی از اعضای جوان احزاب دیگر ، مدیریت می شود .
۶ ماهی است که عده ای از بظاهر دوستان اصولگرا و اصلاح طلب ، بهر شکل ممکن ، عقده های شخصی و اجتماعی خود را بدینوسیله و با نامهای مستعاری چون نوچه ، قاف ، منتقد ، ناشناس و ... به شکلی با توهین به امثال بنده ، آقای دلاویز ( عضو حزب کارگزاران سازندگی ایران ) ، آقای شفیعی ( عضو حزب اعتدال و توسعه ) و ... به نمایش گذاشته اند . ضمنا ، با گذاشتن کامنتهایی قلابی از طرف هیات داوری وبلاگ یا بنده حقیر و دیگر جوانان ، اقدام به تخریب شخصیت دیگران می نمایند . از دستگاههای دولتی نظام جمهوری اسلامی ، جدا خواهشمندم که بهر نحو ممکن زمینه چنین شیطنتهای سیاسی خطرناکی را امحاء نمایند .
نکته : نوک تیز پیکان حملات تخریبی اعضای برخی احزاب اصولگرا و اصلاح طلب در وبلاگ صدچهره ، بطور ویژه ، بسوی جوانانی معتدل و اعتدال گرا می باشد که نشان از ماهیت خطرناک گرایشهای افراطی ایشان ، در حال و آینده ، برای نظام جمهوری اسلامی دارد . لازم بذکر است که شماره تلفن منزل یا محل کار افرادی چون ش. ، ج. ، شر. و ... توسط وزارت فاوآ قابل شناسائی بوده است و در صورت لزوم پرده های مصنوعی دوستی میان امثال بنده و ایشان کنار خواهد رفت . در پایان لازم است که هرگونه فعالیت خود را در مدیریت این وبلاگ ، شدیدا تکذیب کنم ، از آنجا که عده ای از بظاهر دوستان می کوشند ، چنین مطلبی را شایع کنند ، لعنت خدا بر شیاطینی که در لباس دوست ، از هیچ دشمنی دریغ نمی کنند .
زمانی که در فعالیت های سیاسی بیشتری حضور داشتم و هنوز عذر من را از فعالیت در یکی از احزاب اصولگرا که در آن عضو هستم ، نخواسته بودند ؛ دولت احمدی نژاد را دولت دو پائی می دانستم : یک پا در جریان راست رادیکال و یک پا در جریان راست محافظه کار و شاید هم نومحافظه کار .
بخش محافظه کار و معتقد به تحزب در دولت را دکتر غلامحسین الهام ، سخنگوی دولت راهبری می کند و بخش بنیادگرای آن را که مخالف تحزب است ، جواد شمقدری ، مشاور رئیس جمهور . جواد شمقدری ، چندی پیش اظهار نظری کرد که برای اولین بار ، مرا خیلی خوش آمد . نه : به سینمای ایران .
در همان روزها آقای احمدی نژاد تصمیم خوش دیگری گرفت ، نه در حوزه فرهنگ که در حوزه اقتصاد : کاهش نرخ بهره بانکی ، به حدود ماهی یک درصد .
در اینجا ، غرض بنده ، عقلانی دانستن پیشنهاد آقای شمقدری است ؛ آری ، حوزه فرهنگ ، محدود به دانشگاه نیست و انقلاب در حوزه فرهنگ به ساحت هنر نیز تسری می یابد . آری ، عقلانی جلوه نمی کند که سوبسید به سینمائی بدهیم که عموماً صندلیهای خالی را بطرز فوق العاده ای شاهد است . شاهد سینماگرانی عقده ای هستیم ، همچون بسیاری کسان که در برنامه لمپن تلویزیونی شب شیشه ای ، عقده دل گشودند ؛ سینما ایشان را به جامعه تحمیل و تزریق می کند . سینمای ما ، در جشنواره های خارجی فقط ۲ کلام حرف برای گفتن دارد : نمایش دافعه های توریستی ! کشور و بازیگران زنی که کشف حجاب می کنند . ( من قایل به عدم صداقت ایشان هستم ، اگر حجاب بد است ، چرا همه جا بد نیست و بالعکس : نفاق بازیگر زن ) و ... . براستی ، سینمای ما امروز بجز خشونت ، یاس ، غم و ... چه عرضه می کند ؟
تماشای فیلمی با ۸ بیننده در یک سالن سینما در مرکز شهر پاسخ این سئوال است : سکس . فیلم نقاب که همانند بسیاری از فیلمهای ۱۰ سال اخیر کپی ضعیفی از یک نمایشنامه قدیمی دیگر است و بیننده آگاه را به یاد فیلم اخراجیها دیگر کپی برداری آشکار از آثار مرحوم محمدعلی فردین ( اخراجیها ، کپی دقیقی از فیلم توقیف شده برزخیها ، آخرین اثر زنده یاد محمدعلی فردین ، می باشد . ) می اندازد . فیلم نقاب ، تکرار سناریو یکی از فیلمهای مشترک آقای محمدعلی فردین و خانم آذر شیوا است ، البته بسیار هجو تر . براستی در قیاس سینمای پهلوی با سینما امروز ، این سئوال پیش می آید که چه زمانی دولت می خواهد که جلوی چنین روند نزولی را بگیرد .
فیلم گنج قارون ، به صراحت مبلغ ارزشهای وطنی و دینی جامعه ما است ، برای مثال آنجا که می گوید :
گنج قارون نمی خواهم - مال فراوان نمی خواهم و ...
سینمای دهه ۸۰ چه چیزی را عرضه می کند ؟ : شجاعت تنگسیر را ، قناعت گنج قارون را ، حق طلبی داش غلام را ... ، چه چیزی را ؟
سینمای پهلوی بواقع مستقل و درآمد زا بود ، سینمای دهه ۸۰ بدون بنیاد فارابی و حمایتهای مالی آن ۱۰ فیلم هم در سال ، تولید نخواهد کرد . ۵۰ الی ۸۰ فیلم سینمای سالهای دهه ۸۰ ، چه دردی را از جامعه ما دوا می کند ؟ و چه دردهایی تحمیل می کند ؟
آیا زمان آن نرسیده که کرکره ها را پائین بکشیم و براحتی بگوئیم این واقعیت را در حوزه هنر سینما که : ورشکست شده ایم .
چهارشنبه همین هفته روزنامه کارگزاران تیتر اول خود را به زعم بنده به تکان دهنده ترین خبر سال ، طی ۲ ماه گذشته معطوف کرده بود : مستضعفینی که نوزادانشان را می فروشند ! فقر ، چقدر از این واژه تنفر دارم .
از سال ۷۶ در جریانات دانشجوئی کشور فعال بودم ، در مطبوعات و احزاب اصولگرا فعالیت کردم ، از سیاست هر دو جناحش را دیدم ، هیچ چیز چنگی بدل نمی زند .
می خواهم تغییر روش دهم ، اقتصاد در ایران یعنی ۷۵٪ سرمایه در اختیار دولت که از سال ۷۶ تا کنون حداقل بلحاظ اقتصادی چپگرا است و ۲۵٪ هم چنان هرج و مرج و شرایط بدی است که شاید بی شباهت به سیاست نباشد . عطایش را به لقایش می بخشیم .
لاجرم در همین صبحی که ۲۸ ساله می شوم ، از سیاست به آرامی کنار می کشم و به فرهنگ پناه می برم ، شاید فعالیت در حلقه محدود دانشجویان کنشگر انقلاب فرهنگی دوم باعث این انقلاب ( درونی ) بسوی فرهنگ شده است ، نمی دانم ! ولی ، می خواهم اراده ای معطوف به فرهنگ داشته باشم ، شاید هم توان آن را نداشته باشم و موفق نشوم ، نمی دانم !
شورای هماهنگی واژه ای است که اولین بار توسط سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و در تعارض با آیت ا... راستی کاشانی بعنوان پیشوند ، بکار رفت ، بعدها ائتلاف جبهه پیروان و جمعیت ایثارگران ، با عنوان نیروهای انقلاب اسلامی ، از آن بهره گرفتند ، تا بعد تر جوانان احزاب اصلاح طلب و اکنون در فرهنگ سیاسی ما این واژه رایج شده ...
پیشتر پیش بینی کرده بودم که شورای هماهنگی اصولگرایان متشکل از بادام چیان و باهنر خواهد بود ، لیکن حدس می زدم حداد عادل از میان مجلسیان و غفوری فرد از جامعه اسلامی ورزشکاران در میان اعضای شورای 5 نفره مذکور قرار گیرند . ولی انتخاب کوهکن بجای حداد عادل و صابر و صدر بجای غفوری فرد ، نشان داد که اصولگرایان نمی خواهند بطور جدی وارد عرصه رقابتها شوند . توضیح اینکه صابر از جامعه اسلامی کارگران و صدر از جامعه اسلامی پزشکان به این شورا راه یافته اند .
در جریان دوم ، مشهور به اصلاحات ، 3 چهره به نمایندگی از 3 حزب اصلی اصلاح طلبان ، شورای هماهنگی جریان دوم را تشکیل داده اند ؛
مهدی کروبی از حزب اعتماد ملی
اکبر هاشمی از حزب کارگزاران سازندگی .
در سوی دیگر هم شورای هماهنگی 3 نفره دیگری دیده می شود :
هرچند ، احتمال آن می رود که افرادی چون احمد توکلی باین جمع اضافه گردند .
در مقایسه این 3 جریان شباهت اصلاح طلبان و جریان اخیر ، در تشکیل شوراهایی 3 نفره است که احتمال عدم هماهنگی در آنها کمتر است و دیگر اینکه این هر دو جریان از مخالفان قطعی دولت محسوب می شوند ، در حالیکه اصولگرایان با تشکیل شورایی پر تعدادتر و حمایت از دولت ، شانس خود را پیشاپیش از دست داده اند و علاوه بر آن افراد ضعیف تری را هم به نسبت اصلاح طلبان و رقبای اصولگرای جدید خود برگزیده اند . هر چند در کنار هم قرارگرفتن 3 نام هاشمی - خاتمی - کروبی لرزه بر اندام هر کس می اندازد ، لیکن اگر اعتماد ملی تخم مرغهایش را در سبد سوراخ کارگزاران - مشارکت بگذارد ، این فدائی خواهد بود که می تواند چراغ بهارستان را حتی برای حداد عادل قرمز کند و خود بر صندلی ریاست مجلس شورا تکیه زند . بدین شکل انتخابات ریاست جمهوری 1388 ، شاهد صف آرائی مسحن رضائی و احمدی نژاد در کنار 2 چهره دیگر خواهیم بود ( دو شیخ : مهدی کروبی و دکتر حسن روحانی ) ؛ زیرا که ، بعید است ، محمد خاتمی بخواهد تجربه رقابت اکبر هاشمی و محمود احمدی نژاد را تکرار کند . در صورت تحقق این شرایط 2 لر به رقابت با 2 اصولگرای برخواسته از استان سمنان خواهند رفت . هر چند پیش بینی 24 ماه آینده بسیار دشوار است .
نتایج انتخابات 24 آذر 85 شگفت آور بود . 3 انتخاب همزمان در تهران رخ داد ؛
1.انتخابات مجلس خبرگان رهبری
2.انتخابات میاندوره ای مجلس شورا
3.انتخابات شورای شهر
گذر از نتایج این انتخابها در سراسر کشور ، 3 چهره پیروز اصلی در تهران عبارت بودند از :
1-حضرت آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی
2-دکتر حسن غفوری فرد
3-چمران
اما انتخابات شورای شهر تهران ، برنده ای دیگر هم داشت ، فردی که لیست حامیانش ، برنده بلامنازع انتخابات شورای شهر تهران شد : سردار محمدباقر قالیباف .
نگاهی به 4 لیست مطرح انتخاباتی در تهران ( اصلاح طلبان ، حامیان دولت ، حامیان شهردار و جبهه پیروان ) ، بخوبی از شکست حداکثری حامیان دولت ، موسوم به رایحه خوشخدمت ، حکایت می کند . وجود نام هاشمی رفسنجانی پس از مشکینی ، وجود نام غفوری فرد در کنار بادام چیان و وجود نام چمران ، بدون حمایت صریح از قالیباف در مواضع انتخاباتی جبهه پیروان ، نشان از این دارد که جبهه پیروان به یک پیروزی حداقلی دست یافته است .
آنچه رخ داد ، این سئوال را به ذهن متبادر می کند که فصل مشترک هاشمی رفسنجانی ، غفوری فرد ، قالیباف و چمران چه بود ؟ جواب : مخافت مردم با لیستهایی با نام و ادعای حمایت از رئیس جمهور و دولت ضعیف او . ذکر این نکته موید همین فرضیه است که ، هاشمی رفسنجانی و قالیباف رقبای احمدی نژاد در انتخابات 24 آذر بودند . با این اشاره می توان بازنده فضای سیاسی کشور را حامیان رئیس جمهور و دولت ضعیف او دانست . اما ، پیش بینی آینده دشوار است . اینکه پیروز انتخابات 86 کدام حزب یا جمعیت سیاسی خواهد بود ، بیش از همه به شجاعت آنها در حمله به بازنده 85 و میزان منطقی بودن اعمال آنها بستگی خواهد داشت .
نظر شما چیست ؟
1.موتلفه اسلامی
2.اعتماد ملی
3.ائتلاف اصلاح طلبان
4.ایثارگران
دو تصور کلی وجود دارد :
از نگاه اول این شورا ترکیبی خواهد بود از :
از نگاه دوم ، این شورا متحول شده و حلقه ای از محافظه کاران سنتی را تشکیل خواهد داد ، بدین شکل :
در یک ترکیب تکراری ، معجزه دود سیاه اما پیروز به ارمغان خواهد آمد ، چنانکه هرگاه باهنر ، چمران و عسگراولادی در کنار هم نشسته اند موفق نبوده اند و تفرقه شدیدی میان اصولگرایان رخ نموده است ؛ و در ترکیب دوم ، چهره هایی جدید به ترتیب رئیس و نواب رئیس پارلمان خواهند بود و غفوری فرد هم ریاست یا سخنگویی فراکسیون اصولگرایان را برعهده خواهد داشت .
حال سئوال اساسی آن است که ترکیب هاشمی - بادامچیان - بازار بازهم به قدرت خواهد رسید ؟