فقدان گروه فشار
  در هر جامعه سیاسی، دو بخش فرمانداران و فرمانبرداران یا حکومت و ملت، وجود دارد. مردم، با تشکیل احزاب سیاسی، قدرت سیاسی را بدست می آورند. احزاب سیاسی، مکانیزم کسب قدرت سیاسی، توسط مردم هستند. گروه های فشار، مکانیزم دیگری ست که کنترل قدرت سیاسی را بجای کسب آن، هدف قرار می دهد. در دوم خرداد بود که گروه های فشار موازی با ائتلاف گروه های خط امام (ره)، در ائتلافی با دشمن دیرینه خود، حزب کارگزاران سازندگی ایران، در احزاب سیاسی اصلاح طلب، جذب و هضم شدند و از بین رفتند. گروه های فشار جناح روبروی آنها، در طی هشت سال ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، سرنوشت مشابهی دیگری را تجربه کردند؛ موتورسوارانی که پژوسوار شدند. فقدان گروه فشار، کنترل قدرت را در جمهوری اسلامی، ناتوان کرده است و محصول طبیعی فقدان امر به معروف و نهی از منکر در عرصه سیاسی، ائتلاف دولت و مجلسی ست  که با طرح قوانینی، همچون حبس پرسشگران و حقوق سی برابری مدیران، نسبت به کارگران، فضای سیال سیاسی کشور را به بن بست جدیدی، سوق می دهد. بررسی نظریات جامعه شناسانه ابن خلدون و مروری بر کتاب قلعه حیوانات، خطر احتمالی پیشرو را نمایان تر می سازند. در صورتی که مردم، بجای میل سیاسی به سوی تشکیل گروه های فشار، جذب تشکل هایی چون جبهه پایداری یا جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی شوند، این خطر را باید میل به کسب قدرت سیاسی، بجای کنترل آن دانست. خطری که اصلی ترین فروع اسلام (امر به معروف و نهی از منکر) را در عرصه سیاسی، نابود خواهد ساخت. این گفتار، نقدی جامعه شناسانه بر میل مذموم به کسب قدرت، بجای نقد و کنترل آن، توسط مردم است؛ نه، تمنای خشونت. چه اینکه رویه ائمه هدی، در طول تاریخ، چنین بوده است. حکومت اسلامی، ابزار امر به معروف و نهی از منکر، است و هدف ما نیست. هر گونه کج فهمی از این نکات، برعهده ذهن معیوب خواننده است.