سینما : آری یا نه ؟

 زمانی که در فعالیت های سیاسی بیشتری حضور داشتم و هنوز عذر من را از فعالیت در یکی از احزاب اصولگرا که در آن عضو هستم ، نخواسته بودند ؛ دولت احمدی نژاد را دولت دو پائی می دانستم : یک پا در جریان راست رادیکال و یک پا در جریان راست محافظه کار و شاید هم نومحافظه کار .

 بخش محافظه کار و معتقد به تحزب در دولت را دکتر غلامحسین الهام ، سخنگوی دولت راهبری می کند و بخش بنیادگرای آن را که مخالف تحزب است ، جواد شمقدری ، مشاور رئیس جمهور . جواد شمقدری ، چندی پیش اظهار نظری کرد که برای اولین بار ، مرا خیلی خوش آمد . نه : به سینمای ایران .

 در همان روزها آقای احمدی نژاد تصمیم خوش دیگری گرفت ، نه در حوزه فرهنگ که در حوزه اقتصاد : کاهش نرخ بهره بانکی ، به حدود ماهی یک درصد .

 در اینجا ، غرض بنده ، عقلانی دانستن پیشنهاد آقای شمقدری است ؛ آری ، حوزه فرهنگ ، محدود به دانشگاه نیست و انقلاب در حوزه فرهنگ به ساحت هنر نیز تسری می یابد . آری ، عقلانی جلوه نمی کند که سوبسید به سینمائی بدهیم که عموماً صندلیهای خالی را بطرز فوق العاده ای شاهد است . شاهد سینماگرانی عقده ای هستیم ، همچون بسیاری کسان که در برنامه لمپن تلویزیونی شب شیشه ای ، عقده دل گشودند ؛ سینما ایشان را به جامعه تحمیل و تزریق می کند . سینمای ما ، در جشنواره های خارجی فقط ۲ کلام حرف برای گفتن دارد : نمایش دافعه های توریستی ! کشور و بازیگران زنی که کشف حجاب می کنند . ( من قایل به عدم صداقت ایشان هستم ، اگر حجاب بد است ، چرا همه جا بد نیست و بالعکس : نفاق بازیگر زن ) و ... . براستی ، سینمای ما امروز بجز خشونت ، یاس ، غم و ... چه عرضه می کند ؟

 تماشای فیلمی با ۸ بیننده در یک سالن سینما در مرکز شهر پاسخ این سئوال است : سکس . فیلم نقاب که همانند بسیاری از فیلمهای ۱۰ سال اخیر کپی ضعیفی از یک نمایشنامه قدیمی دیگر است و بیننده آگاه را به یاد فیلم اخراجیها دیگر کپی برداری آشکار از آثار مرحوم محمدعلی فردین ( اخراجیها ، کپی دقیقی از فیلم توقیف شده برزخیها ، آخرین اثر زنده یاد محمدعلی فردین ، می باشد . ) می اندازد . فیلم نقاب ، تکرار سناریو یکی از فیلمهای مشترک آقای محمدعلی فردین و خانم آذر شیوا است ، البته بسیار هجو تر . براستی در قیاس سینمای پهلوی با سینما امروز ، این سئوال پیش می آید که چه زمانی دولت می خواهد که جلوی چنین روند نزولی را بگیرد .

 فیلم گنج قارون ، به صراحت مبلغ ارزشهای وطنی و دینی جامعه ما است ، برای مثال آنجا که می گوید :

 گنج قارون نمی خواهم - مال فراوان نمی خواهم و ...

 سینمای دهه ۸۰ چه چیزی را عرضه می کند ؟ : شجاعت تنگسیر را ، قناعت گنج قارون را ، حق طلبی داش غلام را ... ، چه چیزی را ؟

 سینمای پهلوی بواقع مستقل و درآمد زا بود ، سینمای دهه ۸۰ بدون بنیاد فارابی و حمایتهای مالی آن ۱۰ فیلم هم در سال ، تولید نخواهد کرد . ۵۰ الی ۸۰ فیلم سینمای سالهای دهه ۸۰ ، چه دردی را از جامعه ما دوا می کند ؟ و چه دردهایی تحمیل می کند ؟

 آیا زمان آن نرسیده که کرکره ها را پائین بکشیم و براحتی بگوئیم این واقعیت را در حوزه هنر سینما که : ورشکست شده ایم .