آرامگاه فردوسی |
حکیم ابولقاسم حسن بن علی طوسی مشهور به فردوسی ، در سال 329 هجری در " طوس" به دیده به جهان گشود . پدر وی از دهقانان طوس بود و از نظر مادی ، دارای ثروت و موقعیت در خور توجهی بود . گفته می شود که در جوانی ، با درآمدی که از املاک پدرش داشته است ، به کسی محتاج نبوده است ؛ اما ، اندک اندک ، آن اموال را از دست داده و به تهیدستی گرفتار شده است. چنانکه از گفته خود او در شاهنامه بر می آید ، مدتها در جستجوی چنین کتابی بوده است و پس از یافتن دستمایه اصلی داستان های شاهنامه ، نزدیک به سی سال از بهترین سالهای زندگی خود را وقف این کار کرده است . چنانکه او ،خود می گوید : بسی رنج بردم بدین سال سی اَلا ای برآورده چرخ بلند بر خلاف آنچه مشهور است ، فردوسی سرودن شاهنامه را فقط به خاطر علاقه خویش و حتی ، سالها قبل از آنکه « سلطان محمود غزنوی » به سلطنت برسد ، آغاز کرده است ؛ اما ، چون در طی سالها ، رفته رفته ، ثروت و جوانی خود را از دست داد ، به فکر افتاد که آنرا به نام پادشاهی کند و به گمان اینکه « سلطان محمود غزنوی » ، چنانکه شاید ، قدر او را خواهد شناخت ، شاهنامه را به او هدیه نمود و راه غزنین را در پیش گرفت . عده ای گفته اند که به سبب بدگوئی حسودان ، فردوسی نزد « سلطان محمود غزنوی » به بی دینی متهم شده است . در واقع ، اعتقاد حکیم فردوسی به مذهب شیعه که « سلطان محمود غزنوی » آن را باور نداشت ، مویدی بر این فرضیه است و از اینرو بود که « سلطان محمود غزنوی » به وی بی اعتنائی کرد . گفته اند که حکیم فردوسی از بی اعتنائی « سلطان محمود غزنوی » ، سخت بر آشفت و چندین بیت در هجو او گفت و سپس ، از ترس مجازات او ، غزنین را ترک کرد و چندی در شهرهایی چون هرات ، ری ، طبرستان و ... متواری شد و از شهری به شهر دیگر می رفت تا آنکه سرانجام در زادگاه خویش ، طوس دار فانی را وداع گفت . در تاریخ آمده است که چند سال بعد ، « سلطان محمود غزنوی » ، فردوسی را بیاد آورد و از رفتاری که با آن شاعر آزاده کرده بود ، پشیمان شد و به فکر جبران گذشته افتاد و فرمان داد تا ثروت فراوانی را برای او ، از غزنین به طوس بفرستند و از او دلجویی کنند . اما ، چنانکه نوشته اند ، روزی که هدیه او را از غزنین به طوس می آوردند ، جنازه حکیم فردوسی را از طوس بیرون می بردند . شایان ذکر است که پس از مرگ حکیم فردوسی ، از به خاکسپاری پیکر وی در گورستان مسلمانان جلوگیری شد و سرانجام ، پیکر وی در باغ شخصی وی در نزدیکی دروازه رزان طوس به خاک سپرده شد . چرایی به خاک سپرده نشدن پیکر وی در گورستان مسلمانان را به سبب دشمنی یکی از دانشمندان کینه توز طوس دانسته اند . از زمان به خاکسپاری حکیم فردوسی ، چندین بار آرامگاه وی ویران شده است . در سال 1263 خورشیدی ، به فرمان میرزا عبدالوهاب خان شیرازی ، سردمدار وقت خراسان ، جایگاه آرامگاه را شناسایی کرده و ساختمانی آجری در آن مکان ساختند . پس از ویران شدن این بنا ، انجمن آثار ملی آغازگر بازسازی آرامگاه حکیم فردوسی شد و با فراهم آوردن هزینه این کار از طرف مردم ، بدون بهره گیری از کمک دولتی ، در سال 1304 خورشیدی ، آرامگاهی ساخته شد که از سال 1313 خورشیدی ، همزمان با برگزاری جشن هزاره حکیم فردوسی ، برای بازدید مردم بازگشایی شد . این آرامگاه ، در سال 1343 خورشیدی ، دوباره ویران شد تا بازسازی شود که سرانجام در سال 1347 خورشیدی ، بازسازی آن پایان یافت . ( دانشنامه آزاد ویکی پدیا فارسی ) بنای موجود ، تقلیدی آشکار از آرامگاه کوروش کبیر است . شاهنامه فردوسی ، مهمترین سند عظمت زبان و ادبیات فارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن پارسی است . شاهنامه فردوسی ، پاسدار راستین سنت های ملی و شناسنامه قومی ما است . اهمیت شاهنامه فردوسی ، در جنبه ادبی و شاعرانه آن خلاصه نمی شود و پیش از آنکه مجموعه ای از داستان های منظوم باشد ، تبارنامه ای است که ابیات و حروف آن ، ریشه در اعماق آرزوها و خواسته های جمعی ، ملتی کهن دارد . ملتی که در همه ادوار تاریخی ، نیکی و روشنایی را ستوده و با بدی و ظلمت ستیز داشته است . زیبایی و شکوه کشور ما ، آن را در معرض مصیبتهای گوناگون قرار می دهد و از همین رو ، پهلوانان کشور ما با تمام توان به دفاع از موجودیت کشور خود و ارزشهای عمیق انسانی مردمان آن بر می خیزند و جان بر سر این کار می نهند . برخی از پهلوانان شاهنامه فردوسی ، نمونه های متعالی انسانی هستند که عمر خویش را به تمامی در خدمت چنین آرمانهایی گذرانده اند . حکیم فردوسی ، شاعری معتقد و مومن به ولایت معصومین علیهم السلام بود و خود را بنده اهل بیت نبی (ص) و ستاینده خاک پای وصی می دانست و تاکید می کرد که : |