نزول آخرین کتاب الهی، بر رسول الله (ص) و بسط و توسعه شریعت نبوی که به طور مع تنابهی با علم و معرفت آموزی، از قرائت قرآن تا محاسبات نجومی ایّام و اوقات شرعیّه، گره خورده بود، باعث پیدایش و رشد دامنه وسیعی از دانشها شد که از خواندن و کتابت تا اخترفیزیک، گسترده شده بود.
پیش از عهد سلجوقیان، مدارس مختلفی وجود داشته است. در بیشتر شهرها، از جمله ری، کاشان، بیهق و آوه، مذاهب اسلامی گوناگون، مدارس ویژه ای برای خویش دایر کرده بودند.اما، دوره سلجوقی، به دلیل نظامیههای مشهور آن دوره، ممتاز گشت. مدارس عالیه شهری که در این دوره، به همت خواجه نظام الملک طوسی (وزیر برجسته آلپ ارسلان) تأسیس شدند، به همین خاطر، به این مدارس، نام نظامیه داده شد. در این مدارس عالی، برای آموزش علوم و فنون روز، از برترین چهره های علمی آن زمانه، همچون، امام محمد غزالی، یاری گرفته شد.
مهمترین کسانی که در نظامیه بغداد مشغول به تحصیل بوده اند، عبارتند از:
· شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی
· شیخ عمر سهروردی
· امام محمد غزالی
· قطبالدین شیرازی
ابومحمد مُصلِح بن عَبدُالله، مشهور به سعدی شیرازی، شاعر و نویسنده پارسیگوی قرن هفتم خورشیدی است. شهرت او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. مقامش نزد اهل ادب تا بدانجاست که به وی لقب استاد سخن دادهاند. آثار معروفش، کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات وی است. او از حضور خویش در نظامیه بغداد چنین یاد می کند:
مرا در نظامیه ادرار بود شب و روز تلقین و تکرار بود
نکته در خور توجه، رفاه دانشمندان در این زمانه، بود. خواجه نظام الملک طوسی، نخستین کسی بود که مستمری ثابت و مشخصی برای مدرسین و طلاب مدارس نظامیه، تنظیم نمود. این امر، موجب شد تا اهل علم، به لحاظ اجتماعی و اقتصادی، از جایگاه ویژه و امنیت خاطر وافری بهرهمند شوند. بهمین سبب، نظامیه از معروفترین مدارس بغداد بود که حجرههایی برای سکونت طلاب در آن، وجود داشت.
سعدی، در حدود سال ۶۵۵ هجری قمری به شیراز بازگشت و در خانقاه ابوعبدالله بن خفیف مجاور شد. حاکم فارس در این زمان، اتابک ابوبکر بن سعد زنگی بود که برای جلوگیری از هجوم مغولان به فارس، به ایشان، خراج می پرداخت. در دوران وی، شیراز پناهگاه دانشمندانی شده بود که از دم تیغ مغولان، جان سالم بدر برده بودند. در دوران وی، سعدی مقامی ارجمند در دربار به دست آورده بود. ولیعهد آن زمان، به نام سعد بن ابوبکر، به سعدی ارادت بسیار داشت. سعدی، بوستان را که سرودن آن در ۶۵۵ هجری قمری، به پایان رسید، به نام ابوبکر سعد کرد. هنوز یکسال از تدوین بوستان نگذشته بود که در بهار سال ۶۵۶ هجری قمری، دومین اثر خویش، گلستان را بنام سعدبن ابوبکر زنگی نگاشت و خود، در دیباچه گلستان میگوید: هنوز از گلستان بستان یقینی موجود بود که کتاب گلستان تمام شد.
سعدی، شاعر جهاندیده، جهانگرد و سالک سرزمینهای دور و غریب بود. او خود را با تاجران ادویه و کالا و زئران اماکن مقدس همراه می کرد. از پادشاهان حکایتها شنیده و روزگار را با آنان به مدارا می گذراند. سفرهای سعدی، تنها، جستجوی تنوع، طلب دانش و آگاهی از رسوم و فرهنگهای مختلف نبود؛ بلکه هر سفر، تجربه ای معنوی نیز، به شمار می آمد.
سعدی، جهانگردی خود را در سال ۱۱۲۶ میلادی، آغاز نمود و به شهرهای مختلفی در خاور نزدیک، خاورمیانه، هند، حبشه، مصر و دیگر نقاط شمال آفریقا سفر کرد. این جهانگردی، به روایتی، سی سال به طول انجامید. حکایتهایی که سعدی در گلستان و بوستان آوردهاست، نگرش و بینش او را نمایان میسازد. وی در مدرسه نظامیه بغداد، دانش آموخته بود و سفرهای بسیار رفته بود. او گفته است که پایش برهنه بوده و پاپوشی نداشته است و چنین دلتنگ، به مسجد جامع کوفه رسیده است و کسی را دیده است که پای نداشته است. پس سپاس نعمت خدا کرده و بر بی کفشی صبر نموده است. حکایات سعدی چنین پندآموز و مشحون از اندرزهای اخلاقی است. سعدی، راه التیام زخمهای زندگی را محبت و دوستی قلمداد میکند. علت عمر دراز سعدی نیز، ایمان قوی او بود.
بهجهان خرم از آنم، که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم، که همه عالم از اوست |
شعر «بنیآدم اعضای یکدیگرند...» از سعدی، بسیار مشهور شده است و در پیام فارسی که در مجموعه پیامهای فضاپیمای ویجر، برای فضاهای دوردست فرستاده شده است، این شعر، به عنوان پیامی از انسان بر زمین، برگزیده شدهاست.
در مقایسه بوستان سعدی و شاهنامه فردوسی توجه کنید به:
فردوسی چنین میسراید:
برد کشتی آنجا که خواهد خدای وگر جامه بر تن درد ناخدای
و سعدی این گونه پاسخ می دهد که:
خدا کشتی آنجا که خواهد برد اگر ناخدا جامه بر تن درد
سعدی درباره خویش می گوید:
منآن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت هنوز آواز میآید به معنی از گلستانم و درباره شعر خویش، چنین می سراید که: ز خاک سعدی شیراز بوی عشق آید هزار سال پس از مرگ او گرش بویی |
حضرت امام خمینی (ره)، درباره او می گویند:
شاعر اگر سعدی شیرازی است بافتههای من و تو بازی است
پی نوشت ها: تقدیم به پدربزرگ ام (پدر مادرم) شاعری که در کودکی، من را با شاعران میهن خویش، آشنا ساخت و در چنین روزی، ما را تنها گذاشت. خدای او را بیآمرزد.
این یادداشت، درتاریخ شنبه 27 فروردین 1390 خورشیدی، در صفحه فرهنگ و دانش هفته نامه شما، منتشر گردیده است.
جالب بود. اولین باره وبلاگتو دیدم. مرسی
سلام.وبلاگتو دیدم.حال کردی یه سر به وب منم بزن تا تبادل لینک کنیم.
منو با نام "لیوان کاغذی پوریمان"
و با آدرس
http://pooriman-cup.blogfa.com
لینک کنو بگو با چه نامی اضافت کنم.
خیلی نامردی اگه نیای [گریه]
در ضمن سر صبحی خواب نداری تو؟[سوال]