انقلاب فرهنگی علیه شبه روشنفکری چپ فواحش

 در هر جامعه سیاسی، دو بخش فرمانداران و فرمانبرداران یا حکومت و مردم، وجود دارد. مردم، با تشکیل احزاب سیاسی، قدرت سیاسی را بدست می آورند. احزاب سیاسی، مکانیزم کسب قدرت سیاسی، توسط مردم هستند. احزاب کارآمد سیاسی، بر ایدئولوژی اثرگذار اجتماعی بنا می شوند. فقدان ایدئولوژی مقبول و احزاب کارآمد ناشی از آن، پس از تعطیلی حزب توده، جبهه ملی ایران و حزب جمهوری اسلامی، به کریستالیزه نشدن مردم در قدرت سیاسی انجامید. جامعه فاقد ایدئولوژی و احزاب گسترده، دچار آشفتگی طبقات اجتماعی و ظهور جنبش فواحش شد که سبک زندگی نامطلوبی را در میان برخی جوانان، هدایت می کند.

 این روزها ، از خود می پرسم که از دیدگاه علت و معلول، چه عاملی توانست که عده ای را در عاشورای فتنه به چنان اعتراضات خشنی جلب نماید؟ جناحی سیاسی که پایان حیات خود را احساس می کرد؛ تهران را به عرصه آشوب طلبی و هرج و مرج خواهی مبدل ساخت تا آن وضعیت آشفته، پایانی بر حکمروائی ایدئولوژیک بر کشور شود. فارغ از هر آنچه مربوط به سیاست می گردد؛ آسیب های اجتماعی گوناگونی در جامعه ما وجود دارد که بخش های ضعیف جامعه را به حاشیه رانده و وادار به رفتار دفاعی ضداجتماعی می کند. جنبش فواحش، سنگربندی فاقد ساختار ولی واجد عملکرد تخریبی، در جامعه سیاسی و فرهنگی ما ست. قدرت ستیزی، حزب گریزی، ایدئولوژی پرهیزی و فحشاء از بنیادهای جنبش فواحش است. نوعی آنارشیسم سوسیالیستی، بر فکر و عمل سنگربندی ضداجتماعی در کلانشهرهای ما، علیه پیشرفت و عدالت چیره شده است. تجربه موفق تولید طبقه جوانان بی هویت و بی آینده، در اروپای شرقی و آمریکای لاتین که فاقد ایمان دینی، اندیشه سیاسی، هویت، آینده و درآمد ماهیانه ثابت باشند؛ نوعی از سبک زندگی را ترویج می دهد که در فرهنگ و جامعه ما به بی بندوباری و فحشاء منجر می گردد.


 شرایط اخیر، نشان دهنده آن است که آنارشیسم سوسیالیستی مذکور، با مهندسی اجتماعی گروهک چند ده نفره ای از ملی - مذهبی ها، حامی جدی ائتلاف گسترده ای از اصلاح طلبان، اعتدال خواهان و انشعابیون اصولگرا، بر سر کسب و تفسیم قدرت سیاسی ست. حال آنکه فرق و نحل تازه تاسیس اصولگرایی، سازهایی ناکوک و ناهماهنگی را با مرکزیت سنتی اصولگرایان می نوازند. نتیجه نهائی این شرایط، کسب قصر، با شعار رفع حصر بوده است. ترویج خوی کاخ نشینی دولتی، با سوءاستفاده از نام کسانی که زمانی، چپ گرائی شان در ساده زیستی خلاصه می شد. ظهور اقلیت سیاسی که شیفتگان ثروت و تشنگان قدرت هستند. گسترش جنبش فواحش، ضامن بقای خوی کاخ نشینی چنین جریان سیاسی ناپسندی ست.

 انقلاب فرهنگی دوم، موتور محرکه برهم زدن چنین ساختار و عملکرد نامطلوبی ست. انقلاب فرهنگی دوم، مبتنی بر سه اصل جنبش نرم افزاری و اقتصاد دانش بنیان و بصیرت افزائی جوانان است. از خلال بصیرت افزائی مطروح است که می توان از سپر روشن اندیشی دینی، علیه شبیخون فرهنگی روشنفکران چپ ملی - مذهبی استفاده موثر نمود. نحول بنیادین در سپهر فرهنگی جامعه از تئاتر، سینما و مطبوعات تا آموزش و معماری شهری کشور در آستانه چهل سالگی حکومت اسلامی، به بازتولید ایدئولوژی معطوف به هنر و سبک زندگی نیازمند است.